چه شبهایی از عشق تو خواب به چشمان من سر نزد
تو رفتیو خوشبختی دیگر در خانه ام را نزد
مرا تا لب تیغ کشاندی ببین حال من را فقط
مرا منتظر میگذاری انتظاری ندارم ازت
دل به دل راهی نداشت بی تو چگونه سر کنم
قصه مون آخر نداشت بی تو چگونه سر کنم
بعد تو دیگر چطور من عشق را باور کنم ای دلِ تنهای من وای…
دل به دل راهی نداشت بی تو چگونه سر کنم
قصه مون آخر نداشت بی تو چگونه سر کنم
بعد تو دیگر چطور من عشق را باور کنم ای دلِ تنهای من وای…
دل به دل راهی نداشت…
تنهایم ولی تنهایی می ارزد به این رسوایی
میترسم از این احساسم کجایی
میدانم تو رفتی جانم حق داری من یه دیوانم
میترسم از این احساسم کجایی
دل به دل راهی نداشت بی تو چگونه سر کنم
قصه مون آخر نداشت بی تو چگونه سر کنم
بعد تو دیگر چطور من عشق را باور کنم ای دلِ تنهای من وای…
دل به دل راهی نداشت بی تو چگونه سر کنم
قصه مون آخر نداشت بی تو چگونه سر کنم
بعد تو دیگر چطور من عشق را باور کنم ای دلِ تنهای من وای…