Vers 1:
بودی نور واسه دنیام تابیدی
بعد رفتنت منم و این تاریکی
کاش قاب میشد ۴ فصل تصویرمون
بت میگفتم تویی فقط تسکین روح
هیی، لعنتی چه حس بدی
دیگه نمیفهمم هیچی رو تو حس منی
انگار تبر زدن بهم از ریشه
تو رفتی
نفس من قطع میشه
لعنت به این زندگی ، شدی ی خاطره
نمیخوام با سرنوشت کنم مقابله
حرفهایی که میزدی داره مقابل
چشام رد میشه
اصلا چی بود دلیل رابطه؟
راستی بگو بینم نبودنم خیلی راحته؟
دود میشه همه چی با عقربه ساعت
هی ثانیهها میگذره از درون شکست
میخورم
سگ مست غم تو دل نشست
Vers 2:
میون سردی رفتارت ، چی میمونه ؟
این زندگی بی فایدست ، ی ویروونه
منم احمق بین این ۴ دیواری
که میکرد پر با عکست جای خالی
دیگه همه خنده ها تهش ، غم داشت
بازم نفهمیدیم زندگی چی کم داشت
چیه مشکل پیش رو بود یا ی سری بهونه؟
فقط بگو ی کلمه حرف دلت چی بوده؟
واسه ادامه مسیر مریضم و خستم
غروب کردم روی قماری که بستم
فس ، پنچر ، لش و بی حال
شدم رفیق شفیق تنهاییها
درست میگن همه
تو چند مرحله تهش میگذره غمه
اه گندم بزنه
دیگه شده داغ پشت دست نشه تکرار
بخون فاتحه به چیزی توش باشه اجبار