خداحافظی با یه بی حس بینمون دیوار چین
بعد دیدن اون چشما هر شاعری بیچاره میشه
حالمو تا صب همه دیدن حسمو کشتمش بی رحم
ازت کلی بدی دیدم ولی من دشمنت نیستم
ببین من عوض شدم میخوام فقط خطر کنم
باید میون آدما و چهره ها سفر کنم
من خسته ام از دلخستگی منو ببر به بچگیم
منو ببر به لحظه ای که خالی از تنفرم
ای هنرپیشه اگه نقاب و برداری چی از تو کم میشه

همسفر جاده ها شدم تو این شهر میون آدما گمم
دلم میخواد که باز صدا کنم اون اسمتو مثل تو این قصه ها بلند
من که بودم پای حرفم رد شدیم دوتایی از باد و برفم
الان نیستی تنها میرم من زیر بارون با یه بخند
ببین من عوض شدم میخوام فقط خطر کنم
باید میون آدما و قصه ها سفر کنم
من خسته ام از دلخستگی منو ببر به بچگی
منو ببر به لحظه ای که خالی از تنفرم