تقدیم به روح بزرگوار استاد حبیب محبیان عزیز
بدرقه میکنم تو رو وقتی خودت میخوای بری
وقتی دارم جون میکنم اما بازم مسافری
منو نبین که خم شدم نبین شریک غم شدم
چشماتو روی هم بزار برو منو تنهام بزار
سقوط میکنم ولی توو دره های خوبه عشق
غروب میکنم عجیب بدورم از این خاک و خشت
وقتی که میبازی منو توو فکر فرداهات بمون
وقتی نداری قلبمو بشکن ولی رو پات بمون
جاده صدات میزنه برو که وقت رفتنه
منم سکوت میکنم که لحظه ی شکستنه
هوا بدجوری غمگینه چمدونت پر از خوابه
یه صخره روبروت مونده واسه ت خورشید نمیتابه
داری میری به سمتی که گذرگاهه شب و درده
که هر کی رفته این راهو نمیتونه که برگرده
تمومه جاده پر میشه از این خوابای بی تعبیر
پریشون میشی از رفتن ولی هرگز نگو تقدیر
میترسی آخرش یک شب توو این بیراهه ی مبهم
وجودت لرزه میگیره منم نیستم بشم مرحم
منو باختی چقدر ساده به خوابای پریشونت
دیگه تو راهی که میری فقط درد میشه مهمونت
منو باختی چقدر ساده به خوابای پریشونت
منو باختی چقدر ساده به خوابای پریشونت
دیگه توو راهی که میری فقط درد میشه مهمونت
منو باختی چقدر ساده به خوابای پریشونت
منو باختی چقدر ساده به خوابای پریشونت