امروز مثل روز قبل بعد کار
ناخواسته زدم توو بندر فرار
غروب توو بغض مثل بچگیام
وقتی نگام میرسید به آخر قطار
کشتیا اومدن و رفتن
ولی کشتی من نمیندازه لنگر
توو کدوم اقیانوس پنهونه
میون کدوم آبها زندونه
دوباره رفتم دوباره از رو
انداختم زیر اندازه پاره رو
بلندی بوق آخرین کشتی
بیدار کرد توو آسمون اولین ستاره رو
که روشن شد آسمون لاغر
یه کم معنی داد بی انتظار یاور و
ریشه اعتصاب آب کرده بود
شاید که فراموش کرده بود انتظار ساقه رو
تو نیستی آبم گِلیه
آفتابم گِلیه
بیداریم روزا خواب تلخیه
نیستی تموم خوابم گلیه
کودکی نابم گلیه
دستای سابیده به تابم گلیه
نفسم و راحت میدزدن اما
نیستی صدای هاپ هاپم گلیه
اقیانوسم مُرد کشتی کجایی
بندرم بازار فروش کلک شد
رُخ نشون بده د لعنتی چوبت
ترکه ی شب شد ، باورم فلک شد
اگه نیای امشب وسط دریا
با اینکه سرده میلرزه دستام
اقیانوسم مُرد کشتی کجایی
آهای عابر ، منم حامل
زنجیره ای ساحل
روبروم آبه ، پشت سرم خاکه
گیرم وسط ، ترسم اینه که میمیرم وسط
وقتی میای دل من دل شهر دل بندر میگیرن واست
عمری اسیرن ، لعنت به دریا
کشتی ندارن لعنت به سرما
این روزا شلوغه اما بی فروغه
شاید که خود کشتی هم دروغه
من و تو باید یاد بگیریم شنا
هرچند که این دریای کوچیک بُزرگه
بیا کشتی هم باشیم عابر
بیا با هم بشیم مسافر
دستای من حاضر این پارو بشین
چشم من میشی ناخدای من
آها سینه سُکان من میشی ؟
راه زیادی مونده تا خدای من
اگه نیای امشب وسط دریا
تموم راه و میرم با دستام
بیا کشتی هم باشیم عابر
بیا با هم بشیم مسافر
اقیانوسم مُرد کشتی کجایی
بندرم بازار فروش کلک شد
رُخ نشون بده د لعنتی چوبت
ترکه ی شب شد ، باورم فلک شد
اگه نیای امشب وسط دریا
با اینکه سرده میلرزه دستام
اقیانوسم مُرد کشتی کجایی