دویدن های من سمت تو هرگز خط پایانی نخواهد داشت
نفس افتاده ی در حسرتِ
دیدار تو جانی نخواهد داشت
و شعله های آتش همچو
قلبم آه سوزانی نخواهد داشت
نخواهد داشت
تمام عمر من در خلوت و تنهایی شب های تارم رفت
غم عشقت به بی رحمی زمینم زد که نام و اعتبارم رفت
به پاییزی ترین باران قسم که فصل گلریز بهارم رفت
بهارم رفت …
من عاشقانه ترین شعر زمان توام
که بی نشانه ترین جای جهان توام
من سایه بان توام هم آشیان توام
آواره گرد غمت بی خانمان توام
تماشا کن منم تصویری از تنهایی یک آدم عاشق
نشانی از شکستنِ در
غروب بی قرار آخرین هق هق
چه برفی روی موهایم نشسته
در همه آیینه های دق
منم هم ماجرای بغض پنهانِ
همه ی گل های پژمرده
کسی که عمر خود را پایِ
دلتنگی لبخند تو غم خورده
چه پایانِ غم انگیزی برایِ
قلب تنهایم رقم خورده
من عاشقانه ترین شعر زمان توام که بی نشانه ترین جای جهان توام
من سایه بان توام هم آشیان توام آواره گرد غمت بی خانمان توام