قانیه ها زدن روحمو چَک
توو دنیای خودم گُم و گورم و پرت
یه چی بینِ خوبم و بد
یه بازیگرم لا این همه صورت و نقش
من اصاً چطوری دارم میکنم روزمو شب
نمیدونم گاهی وقتا فکر میکنم کورم و کَر
توو رگام زده خونم و یخ
هر سری من سیگارو تَرک میکنم اون منو نه
فکر و خیالا پاپیچم میشن
یه جاهایی شعر میشن یه جاهای سرگیجه ان
دِ بگو دنیا فایده اش چیه
وقتی مثِ فیلم هندیا خالی بندیه
میخوام اعتراف کنم منم زاییدم زیرش
تصویر زندگیم حسابی برفیه
خطر از بغلم لایی رَد میشه
مخمم بیس چاری تعطیلعه
اَ این آدما چی نصیبِ ما شد
واسه رفیقا پِله ایم واسه غریبه ها پُل
ببَر جایِ دیگه لطیفه هاتو
این طرف سرِ پول میذارن روی شقیقه ها کُلت
خودم نمیدونم کجا واستادم
توو این شهر که مثِ پارکا مُخا تاب دارن
من از جنسِ آسمونم ، رو زمین مسافرم
با رفیقم اون بالا قرارِ ملاقات دارم
گُم و گورم خیلی وقته
منو کسی اینجا نمیفهمه
دلم میخواد بیاد یکی از غیب
مثِ این آدما نباشه که سه پیچن بهم
گُم و گورم خیلی وقته
منو کسی اینجا نمیفهمه
دلم میخواد بیاد یکی از غیب
مثِ این آدما نباشه که سه پیچن بهم
[ورس دو – سپهر خلسه]
من اَ تهِ کوچه های ترس میومدم
دوستام گفتن پشتمن و لفظ میومدن
شب میرفتم سرِ کار و عصر میومدم
انقد دعا کردم پاره کردم تسبیح اونقد هم
تا که خدا ، آخرش شد مجاب
که ببرَتم با خودش من نپرسیدم کجا
عشق مثِ یه غریبه گُم شده توو دلم
کسی نگفت زندگیو اصولشو به من
خودم تنها ، بهترم من الآن هر چی چت ترم
مست کنم چرا به هر کی بپَرم
فقط نقدیو میخوام و سطحی نگَرم
بد میشه برا من تغییرش ندم
رفیقام هم نمیدونن حالمو
توو دروغام حرفه ای شدم
حتی این آدما بچینن بالمو
به سقوطم فکر نمیکنم
خلاصه که بگم خیلی وقته
زورم به زندگی نمیچربه
شدم من یه بی جنبه که دیگه نمیخنده
آآ ، انگار قلبشو سپی کَنده
شخمیه اعصابم از بس دیگه
روزی اندازه مزرعه مصرف میشه
نذار زیاد بشه مغز درگیرش
ببین چکیدشو بهت علی مسلک میگه
گُم و گورم خیلی وقته
منو کسی اینجا نمیفهمه
دلم میخواد بیاد یکی از غیب
مثِ این آدما نباشه که سه پیچن بهم
گُم و گورم خیلی وقته
منو کسی اینجا نمیفهمه
دلم میخواد بیاد یکی از غیب
مثِ این آدما نباشه که سه پیچن بهم