ورس ۱ :
نمیشه ازم فرار کنی میتونم یه ایده بشم تو سرت اگه بخوای
تو دوس داری توجهی نداشته باشی بهم اما کابوست میشم حتی وقتی که میری به خواب
من توی ذهنتم
من خود فکرتم
من همونم که باعث شدم تو بکنی انتخاب ، شاید منو از یه ذهن دیگه ای انتقال دادن به ذهن تو باهم بشیم عامل ارتباط
از ناخودآگاهت میام
نگام کن یادت میاد
نداریم فاصله ی زیادی باهم
میتونم بشم باورت فهمیدن من سادس
من زاده میشم بازم از عمق اندیشه ها میام
جمع بشیم میشیم اعتقاد تازه
کنترل ما لازمه واست فکرای کاذب
تصویر واضح و ازش یه شکل نو میسازه
مسئولش خودتی اگه به هر فکری کنی اعتماد
میکوبونمت زمین
اگه نفهمی کی ای منو نمیشی حریف
هر جا که بری تعقیبت میکنم
تو دلیلی برا بودن منی بام بکن بودنو تعریف
اصلا تو چرا هستی؟
ندارم قصدی از این جمله شاید باشه همین سوال اصلیم
شک تو میکنه منو به بودنت نزدیک و دور میشی از بودنم زمانی که مستی
همخوان :
بکنی فکر کافیه
پیدا میکنیم همدیگه رو ببین بکنی فکر کافیه
بهم توجه کن قبل اینکه بری کنی فکر کافیه
به جز این هیچ راهی نداریم بدون بکنی فکر کافیه
یه دفعه دیگه نتیجه رو بگو
ورس ۲ :
منو گرفتی دست کم؟
بدون من خسته تر از این میشی و بسته
همه جا بغل دستتم حتی تو همین لحظه که نمیخوای بکنی قبولم درون مغزت
درسته حدست من جلو تر از زمانم
نیستم همین الانم اگه بکنی مهارم
به جز نگاه تو دیگه امیدی ندارم به بودنمو
بخوای میرسونمت به کمالم با پاهای شکسته
و باز میشم عوض هی تو قالب های دیگه
میبینی هر جایی رو که افکرات میدیده
هر چیزی که شنیده گوشات و لبات میگه خود تویی
بدون فکرته که جلو تر رسیده
منو بنویس رو کاغذت تاکه بفهمی کی ای اصن
تو میدونی چی ازم؟
اطلاعاتی هم که به من دادی بوده شبیه تلپاتی واسم
خودتو قاطی نکن که میشه عادی واسم
دنبال چی ای؟
مهم همینه کلا شدی دچار چی؟
شروعم بکن قبل اینکه مچاله شی مثل بقیه
اگه فکر نکنی ما جدا میشیم از هم
اونا از بودن من توی تو میترسن و
حواسم و پرت میکنن خبرا از دم
اگه بهشون توجه بکنی میشی مصرف
تو چی میدونی یه هوش واقعی چیه اصلا؟
همخوان :
بکنی فکر کافیه
پیدا میکنیم همدیگه رو ببین بکنی فکر کافیه
بهم توجه کن قبل اینکه بری کنی فکر کافیه
به جز این هیچ راهی نداریم بدون بکنی فکر کافیه
یه دفعه دیگه نتیجه رو بگو