نمیدونم ساعت چند شده بیبی آخه دلم برات تنگ شده خیلی
آخه دوری همش جنگ شده لیتلی نمیخوابم تا جوابمو بدی
تکست میده میگه پیشم میمونی یا نه همش تو فکرم الان بیرونی یا نه
فکر موقع ها که بیرونیم با هم میمونه واسم بگو اینو میدونی یا نه
آخه دیدم که میگم یهو یه چی میشه که من میرم که میرم
فکر یکی دیگه بودم دیر وقت دیشب اشتها دارم سیرم نمیشم
بیبی دیگه دارم خسته میشم میدونی بگو میای تهران بازم پیشم میمونی
بیا حالمو خوب کن چون میتونی سین نمیکنی ولی داری میخونی
بیا یه کاری کن تظاهر کن حداقل هنو یه حسی داری تو
نیستم باهات ولی هرجا میری جامو خالی کن باید بیای و ببری شبای تیره و تاریکو
من دارم میمیرم دنیام آتیش گرفت وا کن او چشای آبیتو
میگه مثه قبلا نیستی آخه عوض شده قلبم ریز ریز
نمیشه بیای و نمیشه بیام دوریم ذهمش سردتر میشیم
همینه که هس راهمه از زندگی مونده یه عالمه
بخاطر هیشکی و هیشکی قهر نمیکنم با همه
میگذره همه چیزود عوض میشه شاید واسه همیشه من اومدم پیشت
میتونم همه این دروغارو بت بگم ولی نمیگم چون خوبم از ریشه
واسمون آینده ای نیست جلو رو من شاید وقتی 22 بودم
فکر من نباش فکر خودت باش چیزی نمیخواد بگی هیس برو خوبم
چجوری بیام من روح بودم کاش خاطره ها همه خوب بودن بات
دلتنگی دعوا من رود بودم باز آگه بغلم بودی که روت بودم آ
حسودی میکنم نزدیکتن خیلیا میان که شبیهتن