[قسمت یک - کابوس]
روزا شدن کوتاه مثه موها سرم
راه میرم تو خیابون سیگارم گوشه لبم
فقط برگ میکنم لگد وقت میکنم تلف
اصن نمیدونم چطور روزامو شب مبکنم بعضی وقتا شک میکنم زندم
فسم اه متنفرم از خودم من از حسم منتفرم از قسمت
از اینکه همه چی فرق کرده از قدیم کاش این زمان لعنتی برگرده عقب
خاطره ها مثه دود سیگار محو نشن
پر درد دلم این روزا کارم شده فک زدن هه مسخرس
هیچ چیزی خوب نیس وقتی نور نیس
کی میفهمه چیه شفاف بودن
دیده نمیشه پرواز تو شب
پرنده تنهاس نیس هیچکی حون گرم
حتی خودم میخندم به دردم شاید یه خوابه همش
خدا به خواب منم میاد میگه آزادی
شاید زندگی اونقدم آشغال نیس ،
منم کل دنبا همش انعکاس از فکرمه
کاش آینه بشکنه کاش این بازی شه یکسره
فقط یه نفر صدامو بشنوه
این لعنتی که عقب برو نیس لااقل بگذره
اینجوری بهتره ها؟
[قسمت دو - بامداد]
آره بهتره
این سکوت خیلی وقته تومه یه ساله باهامه
میخوام بهش تن ندم یه کم حرف بزنم
اغفالم نکن من فالمو از برم
مخمو نزن بذا سر جاش باشه
دوباره وقت منه فصل من رسیده چه سرده
من کالم ، سفتیم مثه روزای پر درده
زندگی من یه فیلمه که نمیره رو پرده
ولی همه میدونین نقش اولش مرده
از گوشای یخ زدم که سپردم به بیتا
تا دندونم که به تنها چیزی که میره رنگ زرده
نه غذای ننم ، نه نوک سینه زنم
من فقط میخوام برسم جایی که ادامه ندم
نه میخوام راحت ببازم نه از روی ادعا ببرم
من فقط میخوام شلوارم شل شه به کمرم
اونم باشه به سبب جیبای پر جنمم
اه تف تو روحت ، تف تو گوره نوچت
تهتو گاییدم زندگی که اونم پوچه
دلم تنگه واسه کودکی غیر این هیچ
امتحان عمرم تقلب زیر میز ریز
ریز ، میخونم هرچی شعر دارم توی گوشت
توی گوشت