برف میباره وُ جهانم، سمفونیِ مردگانه
همهجا رو خون گرفته، کار کارِ اورهانه
برف میباره وُ زمستون، موندنیه تا همیشه
تلخ میشه قصهی جنگل، وقتِ یخْ بستنِ ریشه
چلچلههای مصیبت، تو سرِ شاعرِ تنها
یوسفِ ویلچرنشین و، حزنِ خودسوزیِ آیدا
سورملینا سورملینا، جلوه کن باز از دریچه
سورملینا سورملینا، تو سرم چلچلهپیچه!
هر طرف یه کُپه نکبت، یه ایازِ پاسبانه
یه برادرکُشه هرجا، هر طرف یه اورهانه
سورملینا سورملینا، جلوه کن باز از دریچه
سورملینا سورملینا، تو سرم چلچلهپیچه!
نفت و شعله گُر گرفته، داره میسوزونه شعر و
از خرافه تا حماقت، قدِ یه جرقه راهه
آیدین آی آیدینِ تنها، دیوارت خیلی کوتاهه
آیدین آی آیدینِ تنها، دیوارت خیلی کوتاهه
آیدین آی آیدینِ غمبخت، آیدین آی آیدینِ سرسخت
خرابی از حد گذشته، باید بار و بنه و بست
اون چشای ارمنی و، هنوز آیدین خاطرت هست؟
اون چشای ارمنی و، هنوز آیدین خاطرت هست؟
سورملینا سورملینا، جلوه کن باز از دریچه
سورملینا سورملینا، تو سرم چلچلهپیچه!