تو از من خستهای اما
من از دست تو دلگیرم
تو هم که موندی باشی
من از تقدیر تو میرم
تو از من خسته ای و من
توو این غمخونه غمگینم
دارم تصویر نفرت رو
توو چشمای تو میبینم
تو از من خستهای اما
من از تنها شدن خسته
چرا همپای هم باشیم
توو این راهی که بن بسته
بمونم همسفر باتو
به حق تو جفا میشه
برم پشت غرور من
از این رسوایی تا میشه
گذشت از ما که این راهو
بتونیم باز برگردیم
یه حرف مشترک مونده
برای همدیگه دردیم
پر از اندوه روزایی
که با من زندگی کردی
تو این بغض نفسگیرو
تو سینم خونگی کردی
دیگه تمومش کن
ای درد ناخونده
فکرم دلم روحم
پیش تو جامونده
دیگه تمومش کن
تا نای رفتن هست
تا فرصت پرواز
پیش تو و من هست
بمونم همسفر باتو
به حق تو جفا میشه
برم پشت غرور من
از این رسوایی تا میشه
گذشت از ما که این راهو
بتونیم باز برگردیم
یه حرف مشترک مونده
برای همدیگه دردیم