زمستون
زمستون اومد و فصل سفر شد شقایق ها همه خشکیده بودند
دوباره زندگیم بی تو سیه شد که آنگه اختران خوابیده بودند
نور حرام شد بر دل شکسته من آسمان و ماه همه درمونده بودند
لذت دیدارتو گرفتی از من ناجی افسانه ها پژمرده بودند
…
من نمیتونم …توی راه عاشقی تنها بمونم
تو نمیدونی …که چقدر سخته بخوام تنها بمونم
من نمیتونم …توی راه عاشقی تنها بمونم
تو نمیدونی …که چقدر سخته بخوام تنها بمونم
…
تو نمیدونی چقدر سخته جدایی تو نمیدونی چقدر تلخه تنهایی
ولی تو با رفتنت دادی یه درسی که آدم نباشی عاشق اشتباهی
که آدم نباشه عاشق اشتباهی
…
من نمیتونم …توی راه عاشقی تنها بمونم
تو نمیدونی …که چقدر سخته بخوام تنها بمونم
من نمیتونم… توی راه عاشقی تنها بمونم
تو نمیدونی …که چقدر سخته بخوام تنها بمونم