آرتیک سندن هِچ بیر شی ایستَمی یوروم
(دیگه ازت هیچی نمیخوام)
بَکلَمیوروم دا...
(دیگه منتظرت نیستم )
آرامانی
(برای زنگ زدنت )
گَلمِنَ
( برای اومدنت )
سِومِنَ
( دوست داشتنت )
اَسکیدن بوتون بو کلمه لَر اوچون هرشِی یاپاردیم آما...
( اگه قبلا بود برای همه اینایی ک گفتم کاری میکردم اما...)
شیمدی هِچ بیر شِی یاپماک گِلمیور ایچیمدن
( اما الان دگ حوصله هیچ کاری رو ندارم )
ایستَمَدیگیمدن دِئیل
( از دوست نداشتنم نیست )
هیسسَتمَدیگیمدَن
( دگ احساسی ندارم )
نَردِیَسَن اوردا گال
( هرجایی که هستی همونجا باش )
آلاها آمانِت عاشکیم
(بخدا میسپارمت عشقم)
تو با تمومه حادثه های زندگیم فرق داشتی ولی نفهمیدی
شاید یروز ب ندیدنت ب نبودنت ب نشنیدنه صدات عادت کنم شااااید...
اما فراموش کردنت هنریه ک من ندارم
من تورو دوسداشتم انگاری ک تو آخرین عزیزه من روی زمین بودی
دقیقا توهم منو رنجوندی انگاری ک آخرین دشمنت رو زمین بودم
با قلبه ی نفر چیکار باید میکردی ک نکردی تا اونم اینجوری حرف بزنه باهات؟!
تقصیر تو نیس کفه ی ترازوی من خرابه