زنگ اخر بعد مدرسه
تو با لباس فرم و منم انگار عصبی
تو کوچه دیدمت ۷ مهر
گفتم میشه باهم بریم ما برگشتنی
پول کافه نبود جیبمون
قرارامون یواشکی بود و تو کوچه
تصویرا از ذهنم میره زود
انگار خاطراتت شده مث گلوله
یادمه رسیده بود اول دیماه
امتحان ترم منم که خوبه انشام
میخوام ماهو توصیفش کنم
پس مینویسم واسش بنام چشاش
به نام چشاش که شکل ماهن
اگه جوره دیگه توضیح بدم حیفه واقعا
من دوتا ورقمم پر شده ولی
کلی حرف دارم بگم اینا نصف کارست
یعنی میبینمت کی باز
لعنت به امتحان دی ماه
لعنت به اونکه نگاتو دزدید
لعنت به زنگ انشا
بعد چند سالی دیدمش
بازم همون چشا داشت منو خورد میکرد
دارم به طرفش میرم هی
دستاشو میگیرمو زود میرم
برم یا بمونم اشکام چی؟
چقدر بده منو نشناختی
بازم بغضمو قورت میدم
راهمو کج میکنم دور میشم
منظور همه بیتای منی
کی فکرشو میکرد برات انقدر غریبم؟
اینم تیتر انشای جدید :
به نام چشمات که بی رحم ترینن
یعنی میبینمت کی باز
لعنت به امتحان دی ماه
لعنت به اونکه نگاتو دزدید
لعنت به زنگ انشا