خونه براش بزرگ قد دنیا
خونواده مهم مثل یه بنیان
همش کنارشن اون عاشق مامانشه
شب ها با اون میخوابه صبح با صداش پا میشه
یاد گرفته زندگی کردن رو از اون
ارزش رو میشناسه نمیفروشه ارزون
همه دنبال پولن اون دنبال مفهوم
اون مثل کارآگاهست من براش مظنون
من براش مجنون اون هم لیلی
میگه دوستم داره آره خیلی
خواب میبینه که من پیششم هر شب
وقتی که پیششم میگه شرمندم
با من بازی میکنه چون من بازیکنم
توپ رو میندازم تا راضی کنم
اون رو از خودم بمونه باهام
میتونی صداش کنی دختر مامان
روز ها میگذرن میرن
از مردم میسازن اون بیرون موجوداتی بی رحم
که به سی نرسیده فک میکنن پیرن،
با پول مواد قاچاق در گیرن
دخترک تو خونه نشسته مثل دسته گل
منتظره یکی بیاد دم در با دسته گل
بگیره دست هاش رو رد بشن دوتایی از یه پل
ازدواج خوشبختی دو تا حلقه چند تا قُل
روی کاغذ ضمانت مهر و امضا
حقیقت مرموزه ، این وسط همش پنهان
طرف معتاده ، تو دروغ استاده
طرف هر چی گفته زر مفت بوده پز داده
پدر مادرش جمعش کردن که الآن اینه
گفتن زن میگیریم براش پی زندگی بگیره
یه روانیه با خودش دشمن
تو اون خونه وای به اون دختر
ازدواج ، سنتی رخت دل میشوره با اشک
هر وقت که فرصتی پیدا میکرد
مامان رو نگا میکرد ، مامان رو صدا میزد
اما اون بود توو قاب عکس ، مکث
شب ها که در میرفتن یه روزی سر زد
طرف اومد توو خونه این دفعه با سر درد
تا دخترک حرف زد
شروع شد جر و بحث
اون در رو بست
احساس ترس
موج میزد توش خواست این رو بفهمونه
گفت از پیشش میره تا اون رو بترسونه
همینطور هم شد کنترل افتاد
تصویر بهم ریخت دوباره شد اون معتاد
حمله کرد به سمتش پرید روش
من رفتم بگیرمش رد شدم از توش
رسید به دختر گرفت گلوش
انقدر فشار داد تا اون رفت از هوش
اون دختره مامان بود
